پیش‌داوری نمی کنم

«هوای کردستان، بس ناجوانمردانه سرد است»

«هوای کردستان، بس ناجوانمردانه سرد است»

زمستان است و «سرما سخت سوزان است» و مردم کردستان در شرایط خوبی نیستند. مشکلات اقتصادی و معیشتی دست و بال بسیاری را بسته و این روزها برای بخشی از مردم حتی تهیه نان خالی هم کم کم به چالشی جدی تبدیل می‌شود.

ناکارآمدی و عوام‌فریبی، ساز ناساز مدیریتی بود که بیش از چهار سال با اتکا به «گماشته‌های ممبرفیک» و برخی عمله‌های دیگر، فرصت‌های بسیاری را از مردم مظلوم کردستان گرفت.
 
اینجا «هوای کردستان بس ناجوانمردانه سرد است» ناامیدی، فقروفلاکت، ناامیدی، ابَربحران های بیکاری محصول بی‌کفایتی مدیریت استان بویژه در سال‌های اخیر بوده‌است. ضمن احترام به سیاسیون واقعی، غدد سرطانی «چپ و راست‌ نمایان سیاسی» در بسیاری از موارد توجیه‌گر ناتوانی مدیران غیر بومی بوده‌اند! آنان از خوان کرم! چنین مدیرانی به بهره‌های کافی و وافی رسیده‌اند و آنچه فراموش شده، همین «سنگ تیپا خوردگان رنجور»، همین مردمان صبور کردستان بوده و هستند.

امروز «مرادنیا» از اسب افتاده و سرزنشش کار بیهوده‌ای است. آزموده‌ایم که سیستم نظارتی خطاهای چنین «نامدیرانی» را نادیده می گیرد. تحقیق و تفحص، صوری و نهایتاً ختم به خیر! می‌شود. پس او را به محکمه وجدانش خواهیم سپرد که در سال‌های پایانی زندگی به یاد اشک‌های مظلومان و رنج های هزاران انسان گرفتار فقر در این استان بیفتد و آنچه که باید، تجربه نماید...

نداری و فقر تنها باعث سکوت و صبوری و انزوا نمی‌شود. مسلماً در این مسیر خواسته یا نا خواسته افرادی هستند که برای غلبه بر بیکاری به مسیرهایی غیر معمول هدایت شوند. این ماهها خبرهایی از این دست هر هفته بر خروجی رسانه ها قرار می گیرند که: صدها قلم  کالای قاچاق و غیره کشف شده و آنچه را که کشف نمی‌شود هم درد سر بزرگتری خواهد داشت.

اسماعیل زارعی کوشا بیش از دوماه است استاندار استان کردستان است. کردستانی که «نه از روم و نه از زنگ است. همین بی رنگ بی رنگ است». آنچه را که این روزها می‌توان دید، مردی با پوشش خاکی و روحیه لطیف است و همین مسئله نه تنها از لحاظ روانی مایه آرامش نیست، بلکه به نوعی بسیاری را دچار دغدغه کرده است. آیا چنین فردی می‌خواهد با همان نگاه لطیف بر صندلی مدیریت استانی فلاکت‌زده بنشیند وادامه دهد؟ یا اینکه قرار است روحیه خدمتگزاری را به عرصه‌های سازندگی و امیدبخشی به توده‌های مردم بکشاند؟

 در همین مدت کوتاهی که زارعی کوشا نامش با کردستان قرین شده، دو صف سینه چاکان و مخالفان، شمشیر از رو بسته‌اند و عاقلان دانند که اکثر این دو صف، بیش از هر چیز به دنبال ماهیان مرده‌ای هستند که از این آب گل آلود صید نمایند. به قول اخوان:« فریبت می‌دهد، بر آسمان (ذهنشان) این سرخی بعد از سحرگه نیست...»

سالیان دور و درازی است که آدم‌های روی صندلی‌ها در کردستان عوض می‌شوند. اما دریغ که این استان هر روز از شکوه سالیان دورش کاسته می شود و «امید» پرنده‌ای است که در موش و گربه بازی‌های فرصت‌طلبان، زخم‌های کاری برمی‌دارد.

امروز اسماعیل زارعی کوشا استاندار تازه را نه منجی مردم استان می‌دانم و نه ویرانگر این خاک!. پیش‌داوری نمی کنم. باید همگان که دلشان به شوق این خاک شیرین می تپد، با خون تازه، جان تازه و عزمی قوی دست به دست هم بدهند و یاریگرش باشند.

شاید وضعیت امروز استان شباهت بسیاری به روزهای بعد از پایان جنگ تحمیلی داشته باشد. آن روزهایی که این ملت بزرگ دست به دست هم داد تا کاری کارستان رقم بخورد. اگر چه عده‌ای با ظاهر سازی همه چیز را به نام خود ثبت کردند. (و حواشی بسیار آن که بماند برای بعد!) امروز هم اگر همتی در مدیریت ارشد استان باشد، مردم نیز باید بپا خیزند و برای آبادانی کردستان عزیز از هر کوششی دریغ نکنند و اگر مسؤولی کوتاهی کرد، با قدرت مطالبه‌گرانه در مقابلش بایستند. چرا که امروز با هر عینکی که می بینیم، «... زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه، غبار آلوده مهر و ماه، زمستان است.»

طاهررسولی فعال رسانه ای