امسال، اولِ مهر به نوعی با تاخیر همراه شد،
شاید امروز و دیروز را شروع رسمی بازگشایی مدارس دانست، نکته اما اینجاست که این شاید متفاوتترین اولِ مهر این سالها بوده، تصاویری که از مدارس دیده شده، چیزهایی میگوید که تازگی دارد، این مطلب درباره این تازگی و تفاوت است .
"چقدر نسل نوجوان و جوان را به نادانی، کمفهمی و بیاعتناییهای اجتماعی متهم میکردید؟ اشتباه میکردید. فهم این نسلهای نوجوان و جوان از مفاهیم شاید ناپخته باشد، اما بیراه نیست.
ابتدا سکانسی از فیلم «جدایی نادر از سیمین» را یادآوری کنم. دختر با پدرش به پمپ بنزین میرود. پدر دختر را میفرستد بنزین بزند تا روابط اجتماعیاش تقویت شود. وقتی دختر سوار ماشین میشود، پدر متوجه میشود متصدی پمپ بقیۀ پول را کم داده و دختر را مجبور میکند برود و بقیۀ پول را بگیرد و از آینه بچه را زیر نظر میگیرد... همۀ حرفم، در این سکانس بیان شده .
"آگاهی» با «سواد» فرق دارد. ممکن است کسی در رشتهای دشوار دکتری داشته باشد یا بسیار باسواد باشد، اما الزاماً فرد آگاهی نباشد. مجاری متعددی برای کسب آگاهی وجود دارد که «سواد» فقط یکی از آنهاست. مگر در این مملکت دکتر، فیلسوف، نویسنده و به اصطلاح روشنفکر کم داشتهایم که اسوههای تاریکاندیشی بودهاند؟ پس منتظر نباشد کتاب خواندن (به ویژه کتاب درسی) الزاماً باعث تربیت فردی آگاه شود. همانطور که تصور نکنید هر کس دانشگاهرفته یا کتابخوانده نیست، حتماً فرد «ناآگاهی» است؛ زیرا عنصر «تجربه و تربیت» عناصر بسیار مهمتریاند..
"اما «تربیت» هم فقط این نیست که کسی آگاهانه در مقام مربّی بالا سر کودکی بایستد و دائم امر و نهی کند. هرگز! بخش عمدۀ تربیت «ناخودآگاه» است. یعنی فرد درون خانواده شبانهروز زیر تربیت است. حتی دعواهای پدرومادر برایش پر از نکات تربیتی است.
مادری که اجازه نمیدهد حقش در خانه پایمال شود، سر حقوقش دعوا میکند و بحثهای اجتماعی را به خانه میآورد. پدری که شبانهروز سختافزار و نرمافزارِ «فردیتآگاهی» را در اختیار فرزندش قرار میدهد. والدینی که برای کودکشان از دو سالگی شخصیتی کامل قائلند... اینها اوج تربیت است! نه آن شعارهایی که سر صف در مدرسه به خورد بچهها میدهند.
آری! این نسل نوجوان «آگاه» است، زیرا در بستر آگاهیبخشی رشد کرده. ملاطِ «فردگرایی» در وجود این فرزندان نهادینه شده و خیلی زود با هر نوع اقتدارِ فردیتستیز درگیر میشوند. وقتی پدرومادر حتی در انتخاب اسم دقت میکنند تا اسمی تکراری بر فرزند نگذارند، یعنی از بدو امر نهال «فردباوری» را در بچه میکارند. وقتی این بچه به (نو)جوانی میرسد، زیر این تربیت به حدی از «خودآگاهی» میرسد که ذاتاً فردی «آگاه» میشود — فراتر از نسلهای پیشین. این گلستان عطرآگین و هزاررنگ دسترنج باغبانهایی است که همه جا سرکوب شدند، اما در عوض در خانه گل کاشتند....
محمد باقرپور هم در این زمینه نوشت:
"جوانان دهه هشتاد را نه پدر مادران تربیت کردهاند نه مدرسه و نه جامعه
آنان دانش آموخته ارزشهای مدرن هستند. این آموزه ها به واسطه شبکه جهانی به آنها آموخته شده است به واسطه آشنایی و مراوده با جوانان ،
نارضایتی پدری از فرزند متولد دهه هشتادش را چنین پاسخ دادم : نسل امروز احترام به پدر و مادر را امری پیشا مدرن میدانند . ارزشی که برای ما آنچنان والا بود که پدر و مادر تبهکار نیز به واسطه تولید فرزند دارای ارزش ذاتی بودند به اینجا رسیده که در نظر جوانان تولید مثل امری برای ارضای نیاز پدری و مادری است و هیچ منتی بر فرزند نیست و هیچ تقدسی برای پدر و مادر بعنوان تولید کننده کودک قائل نیستند ، به او گفتم خدارو شکر کن که فرزندت برایت احترام قائل است .
این نسل رابطه های فیزیولوژیک و خاکی و خونی و عاطفی را ارزشمند نمیداند .
انسان را نه بخاطر جایگاهش بلکه بواسطه وجودش ارزشمند میداند .
القاب و جایگاه برایش اهمیتی ندارد بلکه انسان بودن برایش کافی است و هر آنچه از انسان بودن میکاهد مخاطبش را کم ارزش میکند .
طرف حساب او چه پدر و مادرش باشدچه معلم و مدیر و چه بزرگتر و چه کوچکتر ، اگر این عناوین با انسانیت در تضاد باشند برای نسل دهه هشتادی ضد ارزش هستند . اگر جایگاه باعث ظلم و فساد باشد برای نسل هشتادی باید کنار رود..
برای این نسل به رسمیت شناختن انسانیت شان مهم است . به رسمیت شناختن حقوقشان مهم است . به رسمیت شناختن خلوت و خواست شان مهم است
"فهم این ارزشهای جدید برای دستگاه سنت سخت و گران است .در حقیقت دهه هشتادی با سلاح عریان مدرنیته به جنگ سنت آمدهاند .
این ارزشها از علم و تکنولوژی و عرف آمده و جنگیدن با آن برای اهالی سنت بسیار دشوار است . شاید امروز دستگاه سنت اعم از خانواده و مدرسه و ... آنها را نادیده بگیرد و سرکوب کند ولی این ارزشهای جهانی و مدرن روزی بر سنت غلبه سختی خواهد نمود . این سرانجام محتوم جوامع است
فیلم اعتراض مدارس نشان داد آنچه دانش آموز امروز میخواهد برای دانشجوی نسل ما از لحاظ نظری هم دست نایافتنی بود.
زیست آزاد و بدون محدودیت خانواده و جامعه حداقل خواسته آنهاست .سنت منتظر مطالباتی از آنها باشد که تصور آن هم برایش سخت است
رضا صائمی اما به نوعی صریحتر به ماجراهای اخیر پرداخته:
عکس و فیلم هایی که این روزها از مدارس دخترانه منتشر می شود، روایت شکست نظام آموزشی و تعلیم و تربیتی است که تلاش کرده بود هویت دختران این سرزمین را با "جشن تکلیف" گره بزند و از آنها انسان ایده آل خود را بسازد اما نسلی برآمد رادیکال در برابر هر تکلیف و تعینی....
«جشن تکلیف» تصویری از «سوگ تحقیق» است!...تا درست در آستانه هویت یابی انسان و شکل گیری تفکر و تخیل انتزاعی که خاستگاه اندیشیدن است، «پرستش» به جای «پرسش» بنشیند، تفکر در انقیاد تکلیف های از پیش تعین و یقین شده درآید و احکام شریعت بر اخلاق طریقت رجحان یابد!.....
برای این نسل به رسمیت شناختن انسانیت شان مهم است . به رسمیت شناختن حقوقشان مهم است . به رسمیت شناختن خلوت و خواستشان مهم است ما نسل تکلیف بودیم!...زن و مردمان....همان نسل تکلیف شب کودکی که به بلاتکلیفی های شبانه روزی بزرگسالی دچاریم!....دیگران به جای ما تصمیم گرفتند، فکر کردند و راه و مسیر را نه نشان که به دستور و فرمان خود در ذهنمان نشاندند!...ما همیشه یا مکلف بودیم یا موظف و هیچکس از محق بودن ما چیزی نگفت!....از حق و حقوق مان!...از حق انتخاب و انتخاب خودآگاهانه
این نسل اما تکلیف و تحمیل را برنمی تابد و آنگونه می زید که خود برمی گزیند!...به اراده و انتخاب خویش....
نسلی که نمی خواهد نظام آموزشی به آموزش نظامی بدل شود و آنها به سربازش....آنها خود را نه مکلف به فرمان هیچ ایدئولوژیی که مقید به جریان زندگی می دانند!....این نسل پشت هیچ ایستی نمی ایستد جز ایستگاه زیستن!...گویی زیر منشور بندگی، آنها به شور زندگی می اندیشیدند!
برگرفته از سایت برترین ها